ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نمیدانیم نام آنان در اصطلاح علمی چیست؟ اگر چه واژهی «اصطلاح علمی» برای آنان شاید درست نباشد.
اما اولین چیزی که باید در مورد این مدعیان بدانید، این است که به خودشان و به شما دروغ میگویند.
الف - «خدا» یک مشترک لفظی است، مانند کلمه یا اسم «إله»، که به هر چیزی که معبود انسان واقع شود قابل اطلاق میباشد، چه "الله جلّ جلاله" باشد و چه بت، گوساله، فرعونِ زمان یا هوای نفس خویش. لذا فرمود: «لا إلهَ الاّ الله»، یعنی جز الله جل جلاله، اله دیگری نیست، پس شما خدایان دیگر را به جای او خدای خود نگیرید.
ب - از این رو وقتی میگویند: "ما خدا را قبول داریم، ولی دین نداریم"، باید پرسیده شود: "کدام خدا را قبول دارید، که دینش را قبول ندارید؟" خدای «فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ»؟ یا خدای موهوم وَهم خودتان، یا سایر خدایان دروغین؟! البته هر خدایی دینی دارد، اگر چه خدای کاذب باشد. اگر چه بت، فرعون، طاغون یا هوای نفس باشد.
ج - نوع بشر، بیشتر به دنبال خدایی (إلهی) است که خودش آن را ایجاد کرده باشد و یا در وهم خود به خدایی رسانده باشد و بالتبع باب میل، تابع و بندهی خودش (انسان) باشد، نه خدایی که انسان بنده، تابع و مطیع او باشد. خدایی که هر طوری خواست آن را بسازد، هر طوری خواست به آن شکل و رنگ دهد، هر لباسی که خواست بر تنش کند و هر طوری که خودش دلش خواست، آن را بچرخاند! اسمش را هم "خدا" میگذارد تا نفسش را توجیه کند و به خود و دیگران میگوید: "من خدا را قبول دارم"! و همینطور خواهان دینی است که خودش شارع آن باشد. دینی که خودش چارچوبها، حدود و مقیدات آن را تعین کرده باشد، تا بدینوسیله "دین" تابع هوای نفس او باشد، نه این که خودش تابع "دین" گردد.
د - اگر کمی با آنها صحبت کنید، با خشم، عصبیت، تنفر و حتی استهزاء میگویند: ما خدا را قبول داریم، ولی نه خدای شما را – نه خدای اسلام و قرآن را – نه خدای این دین یا آن دین را؛ بلکه خودِ خدا را قبول داریم! حال این "خودِ خدا، کدام خداست، قابل تأمل است".
*- اگر به آنها بگویید: خب دعوا که نداریم، لطفاً شما یک تعریف جامعی از این خدای خودتان که آن را قبول دارید بدهید تا ما عبد، تابع و مطیع خدای شما شویم، چه خواهند گفت؟
*- اگر بپرسید: آیا این خدای شما فقط یک کارگاه تولیدی است و مرتب مخلوق میسازد، یا حیّ، علیم، حکیم و هادی هست؟ چه میگویند؟
*- اگر بپرسید: در صورتی که خدای شما نیز حی، علیم، حکیم و هادی هست، آیا بیانی، شرحی، شرعی، دستوری، باید و نبایدی هم برای هدایت انسان و جامعه به سوی رشد و کمال دارد، یا ندارد، بلکه همه را رها کرده تا هر کس هر چه دلش میخواهد بکند، چه میگوید؟!
*- اگر بگویید هیچ کس بیدین نیست، همین باورها و عملکردهای شما نیز دینی است منطبق با خداپرستی شما، پس حال این دین را کی به شما داده است، آیا خدای شما به شما وحی کرده است یا از خودتان درآوردید و به حساب خدا گذاشتید، چه پاسخی دارند؟!
*- اگر بپرسید: آیا آن خدایی که شما قبول دارید، خودش گفت من هیچ دینی برای شما قرار ندادم، یا شما خودش را قبول دارید، اما دینش را قبول ندارید؟! چه جوابی دارند؟
*- اگر بگویید: شما از جانب آن خدای خودتان کتابی، درسی، راهنمایی برای زندگی بیاورید، تا ما به جای قرآن کریم، تابع آن شویم، چه خواهند گفت؟ و کدام "اسم یا ایسم" را به ما معرفی و دیکته خواهند کرد؟ خدا به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود که اینگونه با آنان که قرآن و اسلام را قبول ندارند، احتجاج کن:
ترجمه: بگو: اگر شما راستگوييد، پس كتابى از جانب خدا بياوريد كه از آن دو (تورات و قرآن) رهنمونتر باشد تا من از آن پيروى كنم.
اما وقتی دیدید که هیچ پاسخ روشنی نمیدهند، هیچ دلیل و استدلالی برای اقامه ندارند، هیچ هدف مشخص و نقشهی راهی در اختیارشان نیست، و به هیچ قیدی جز ایمال نفسانی خودشان مقید نیستند و ... – پس بدانید که آنها فقط عبد و تابع "هوای نفس" خویش هستند و به خودشان و شما دروغ میگویند که «ما خدا را قبول داریم».
ترجمه: پس اگر (دعوت) تو را اجابت نكردند بدان كه آنها از هواهاى (نفسانى) خود پيروى مىكنند، و چه كسى گمراهتر است از آن كه بدون هدايت خداوند از هواى (نفس) خود پيروى كند؟! حقّا كه خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمىكند.
دین و بیدینی:
پیش از این مکرر توضیح داده شد که در این عالم نه "بیخدا" وجود دارد و نه "بیدین". منتهی تفاوت در خدای حقیقی و خدایان دروغین، یا دین حق و یا ادیان باطل است. وقتی به پیامبرش صلوات الله علیه و آله میفرماید که به کفار بگو «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – دین شما برای خودتان و دین من برای خودم»، یعنی چه؟ یعنی کفار نیز دارند.
دین مجموعه باورها، عملکردها و باید و نبایدها، حدودها، تقیدات (فرهنگ) در راستای اهداف و هدف نهایی یک زندگی است که منطبق با "جهانبینی" هر کسی میباشد. پس همه "دین" دارند.
کسی که میگوید: "من دینی ندارم"، منظورش این است که محدود به حدود الهی نیستم و باید و نبایدهایم را از خدا نمیگیرم. خب یا از خدایان کاذب میگیرد و یا از هوای نفس خودش میگیرد. پس باز هم دین دارد و به خودش و دیگران دروغ میگوید که من هیچ دینی ندارم.
وقتی خدا میفرماید دینتان را برای خدا خالص کنید، یعنی از خودتان دین نسازید.